-
۲۱ تیر ۹۸ ، ۱۶:۴۷ ۲ نظر
ﺷﻬﯿﺪ ﻋﻠﯽﺭﺿﺎ ﻣﻈﻔﺮﯼ ﺻﻔﺎﺕ
ﺑﺎ ﺑﭽﻪﻫﺎﯼ ﻓﺎﻣﯿﻞ، ﮐﻨﺎﺭ ﻧﻬﺮ ﺁﺏ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺳﯿﺐ ﻗﺮﻣﺰ ﻭ ﺩﺭﺷﺖ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺭﺩ ﺷﺪ. ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺳﻴﺐ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺗﻘﺴﯿﻤﺶ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ؛ ﺍﻣﺎ ﻋﻠﯽﺭﺿﺎ ﻧﺨﻮﺭﺩ. ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﻡ. ﺷﺎﯾﺪ ﺻﺎﺣﺒﺶ ﺭﺍﺿﯽ ﻧﺒﺎﺷﺪ. ﺑﭽﻪﻫﺎ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻧﺪ ﭼﯽ ﮔﻔﺖ! ﻭﻟﯽ ﭘﺪﺭ ﺍﺯ ﺧﻮﺵﺣﺎﻟﯽ ﺑﺎﻝ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ؛ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪ ﭘﺴﺮ ﮐﻮﭼﮑﺶ ﺍﯾﻦﻗﺪﺭ ﺣﻼﻝ ﻭ ﺣﺮﺍﻡ ﺳﺮﺵ ﻣﯽﺷﻮﺩ!
«ﻓﮑﺮ ﺑﮑﺮ ﺧﺪﺍ»، ﺹ70
۷۱۵
۲۲ تیر ۹۸ ، ۲۰:۳۶
hani
ای کاش عکس این شهدا با سرچ اسمشون توی اینترنت بالا میومد
فاطمه سلیمی
زیبا بود
درباره من
آخرين عناوين
آخرین نظرات
- سلام حال کردم عجب پست زیبایی
۲۳ تیر ۹۸، ۲۰:۳۱ - سرباز مهدی(عج) - ای کاش عکس این شهدا با سرچ اسمشون توی اینترنت بالا میومد
۲۲ تیر ۹۸، ۲۰:۳۶ - hani - 😔 کاش یه ذره مثل اونا بشیم 👌👌👌
۲۱ تیر ۹۸، ۱۸:۱۶ - فاطمه سلیمی - زیبا بود
۲۱ تیر ۹۸، ۱۸:۱۵ - فاطمه سلیمی
آرشيو
- مرداد ۱۳۹۸ (۳)
- تیر ۱۳۹۸ (۶)