-
۳۰ تیر ۹۸ ، ۱۵:۵۹ ۰ نظر
بچـههـای محـل مشغـول بازی بودند که ابراهیـم وارد کوچه شد. بازی آنقدر گرم بود که هیچکس متوجه حضور ابراهیم نشد. یکی از بچهها توپ را محکم به طرف دروازه شوت کرد؛ اما به جای اینکه به تور دروازه بخورد، محکم به صورت ابراهیم خورد. بچهها بیمعطلی پا به فرار گذاشتند. با آن قد و هیکلی که ابراهیم داشت، باید هم فرار میکردند! صورت ابراهیم سرخِ سرخ شده بود. لحظهای روی زمین نشست تا دردش آرام بگیرد. همینطور که نشسته بود، پلاستیک گردو را از ساک دستیاش درآورد؛ کنار دروازه گذاشت و داد زد: «بچهها کجا رفتید؟! بیایید براتون گردو آوردم».
شهید ابراهیم هادی
کتــاب سلام بر ابراهیم، ص41-40
امام حسین (علیهالسلام)
با گذشتتریـن مـردم، کـسى است کـه در زمان قـدرت داشـتن، گـذشت کند.
بحـــــــــــــــارالانـــــــوار، ج71، ص 400
۳۰۱
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
درباره من
آخرين عناوين
آخرین نظرات
- سلام حال کردم عجب پست زیبایی
۲۳ تیر ۹۸، ۲۰:۳۱ - سرباز مهدی(عج) - ای کاش عکس این شهدا با سرچ اسمشون توی اینترنت بالا میومد
۲۲ تیر ۹۸، ۲۰:۳۶ - hani - 😔 کاش یه ذره مثل اونا بشیم 👌👌👌
۲۱ تیر ۹۸، ۱۸:۱۶ - فاطمه سلیمی - زیبا بود
۲۱ تیر ۹۸، ۱۸:۱۵ - فاطمه سلیمی
آرشيو
- مرداد ۱۳۹۸ (۳)
- تیر ۱۳۹۸ (۶)